سلااااام

یادتونه میگفتم یه داستان مینویسم واسه دل خودم. کلا سه قسمتشو نوشتم 

میخواستم یه خلاصشو بزارم اگه خوشتون اومد بعد داستان عشق من یه ستاره خیالیه بزارم

تصمیم گرفتم اسم داستانمو بزارم(( عشق من یه ستاره خیالیه؟ ))بزارم

و زودی ثبت نام کنید ثبت نام نکنید با اسمای اصلیشون مینویسم 

و این داستانی که میگم
داستان عشق و نفرت خلاصش اینجوریه:
من یه دخترم که دانشگاهم تموم شده و بیکار و سینگلم . با یه مشکل ریزه میزه. وقتی با دوستم میرفتم یهو دیدمش. سه تا پسر یه پسر و اذیت میکردن رفتم و به اون پسره کمک کردم.به شدت ازش متنفر بودم. با اون نوچه هاش. اما امان از سرنوشت یه روز یه اتفاقی افتاد و پسره مجبور شد تا بیمارستان همراهیم کنه. ولی من نمیدونستم پسره عاشقم شده و همچنین نمیدونستم پسره کیه و چیه مطمئنا اگه میدونستم همچین ادمیه نزدیکشم نمیشدم 


ببخشید ببخشید قول میدم دیگه عکس کیونگ و نزارم اخه این داستان راجب اونه مجبور شدم

مدیونید اگه تو رودربایستی بمونید و بگید اره. صادق باشید صادق-___-

داستان حفره ی دو بعدی [قسمت 2 ] به درخواست ریحانه جون

داستان حفره ی دو بعدی [ قسمت 1]

داستان تولد لیوای

نقش های داستان عشق بین دو دنیای متفاوت

داستان عشق و نفرت

ادامه داستانم

داستان عشق من یه ستاره خیالیه(قسمت هشتم)

یه ,عشق ,داستان ,پسره ,اگه ,ستاره ,من یه ,داستان عشق ,ثبت نام ,شده و ,و نفرت

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مطالب اینترنتی 52 هرتز تنهایی zexso وبلاگ کتابخانه عمومی شهدای سنجان LoverToLover atamluminous محمد جواد مجیدی روزنوشت های یه کنکوری گاو شيري و پرواري بیکران